شایستهشایسته، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

شایسته گیسو طلا

عکسهای بدو تولد

  این عکسارو کادر فیلمبرداری بیمارستان ازت گرفتن و واست چاب کردن.                 اینم عکسهایی که خاله مرضیه جون ازت گرفته                                                      اینجا 5روزت بود گلم این عکسارو بابا سهراب گرفته     اینجا هم ده روزه بودی گلم      ...
29 بهمن 1392

بدون عنوان

گلم تو اون شب تا صبح نخوابیدی چون هم درد داشتی هم گرسنت بود خداخاله سارارو واسمون فرستاد تابه تو شیر بده همینکه یک ربع شیر خوردی آروم خوابت برد تا عصر راحت خوابیدی.من از خاله سارا مامان آییلین جونی ممنونم که اومد بیشمون شب بردیمت دکتر تا ببنیم زردیت کم شده یا نه که خداروشکر اومده بود بایین.اون شب من تونستم راحت بخوابم.البته ناگفته نمونه که باباسهراب و مامانی کلی به من می خندیدن که واسن گریه می کردم روزا می گدشتن و تو بزرگتر می شدی روزدهم مامان بزرگ منصوره با عمه جونیات و زن عمو جان اومدن دیدنمون و واست کلی هدیه آوردن.دستشون دردنکنه.دوهفتت بودکه مامانی جونی رفت خونشون و من و تو باباسهراب تنها شدیم.اولش یکم می ترسیدم که خواب بمونم و از س...
28 بهمن 1392

خلاصه ای از بدو تولد تا سه ماهگی دخمل گلم

شایسته عزیزم سلام الان که می خوام واست بنویسم تو خوابیدی مثل یک فرشته کوچولوی ناز. یک روز جمعه اونم صبح تو بیمارستان مهر مشهد به خواست خدا ی عزیزو دست سبک و مهربون مرجان جون دکترت به این دنیا ی قشنگ با گذاشتی. من و بابا سهراب ازاینکه خدا تو رو بهمون داد خیلی خوشحالیم.روزی که به دنیا اومدی بارون میومد من و بابا سهراب با مامان جونی رفتیم بیمارستان.ساعت نزدیک 9بود که متولد شدی. وقتی برای اولین بار تورواون خانم برستار مهربونت گذاشت تو دستام انگار خدا تموم دنیا رو بهم داد. دخترگلم خیلی دوستت دارم وقتی بابا جونیا و مامان جون بهجت و خاله ها تو دایی هات اومدن دیدنمون همه می گفتن مثل بنبه می مونی از بس که سفید بودی گلم.یک روز تمام تو بیمارس...
27 بهمن 1392

خونه خاله سارا

سلام دختر نازم الان خونه خاله سارا اومدیم تا واسه تو یه وبلاگ درست کنیم مثل آیلین خاله . آخه میدونی تو  و آیلین از روزی که تو شکممون بودی تا الان با هم دوستین . مامان سحر با خاله سارا تو مرکز بهداشتی که کلاس برگزار میشد با هم دوست شدیم تا الان هم با هم هستیم فقط فرقش اینه آیلین خانم چند ماهی بزرگتر از تو عزیز مامان. ما با هم هستیم خدا کنه شما دو تا هم دوستای خوبی بشین واسه همدیگه مثل دو تا خواهر باشین. اینم عکسی که خاله سارا ازت گرفت با کلی بدبختی آخه همش گریه میکردی لا داشتی منم ادا اصول  در می آوردم تا بخندونمت   بعد از اینکه عکس ازت گرفتیم با کلی غرغر تو بغلم خوابت برد . ...
20 بهمن 1392
1